Thursday, February 15, 2007

ولنتین یا سپندارمذگان؟


ترویج جشن های فراموش شده باستانی و جایگزین کردن آنها با جشن های بیگانه -که به صورت فراگیر در آمده و سعی در جهانی شدن آنها است- تلاشی است در جهت حفظ منابع هویت ساز ملت مان...

پس بیایید تا در جهت جایگزین کردن جشن سپندارمذگان به جای والنتاین بیگانه، همراه و همدل تلاش کنیم...

سپندار مذ، یکی از امشاسپندان و ایزدان آیین مزدیسنی است. سپندار مذ را در اوستا "سپنته آرمیتی" به معنای "فروتنی وبردباری تفدس" گویند.

در گاه شماری ایران باستان روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال سپندار مذ نامیده می شده است، که نگاهبانی این روز و ماه بر عهده این امشاسپند بوده و روز پنجم ماه دوازدهم که روز و ماه سپندارمذ به هم تلاقی می کرده است، جشنی با همین نام برگزار می شده است. این فروزه ی اهورا مزدا در شکل معنوی و مینوی اش مظهر فروتنی، بردباری و سازگاری است و در نمود مادی و خاکی اش نگهبانی زمین، باروری و سرسبزی به وی سپرده شده است. این ایزد هماندد زمین بخشنده، صبور وبردبار است.

سپندار مذ فرشته نگاهبان زمین است و زمین به مثابه مادر مخلوقات؛ مادری که بدون چشمداشت فرزندانش را در دامان پر مهر خود می پروراند! و چه کسی عشقی والاتر و بی نقص تر از چنین عشقی سراغ دارد؟! عشقی بی توقع، پاک ، مقدس، شکیبا و تداوم دار... با استناد به چنین تحلیلی شایسته ترین روز برای نام گذاری روز عشق، روز مربوط به فرشته سپندارمذ می باشد...

یکی از پدیده هایی که جوامع بشری در حال حاضر با آن مواجه هستند، پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن، جوامع رو به توسعه را با چالش های متعددی روبرو کرده و می کند. از ابعاد مهم این رویارویی، وضعیت بحران زای فرهنگ و آداب ورسوم ملی و قومی در این جوامع است. بحرانی که می تواند "تهدید" تلقی شود. در مجموع استحاله فرهنگی در فرایند یکسان سازی جهانی، بزرگترین خطری است که صاحبنظران برای آینده فرهنگ ها وخرده فرهنگ ها پیش بینی می کنند. ابعاد ودامنه های این پدیده آن قدر وسیع است که تمام شئون زندگی بشری را در عرصه های مختلف علمی، تکنولوژیکی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحت تاثیر خود قرار داده است.

از بعد فرهنگی، جهانی شدن بیشتر ناظر بر فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدید برای جامعه جهانی است. عمده توجه آن بر روی مسائلی تمرکز دارد که یک فرهنگ را با بهره گیری از رسانه های جمعی و تبلیغات گسترده اشاعه داده، موجب از بین رفتن یا کمرنگ ساختن هویت های ملی و محلی شده و از این طریق یک فرهنگ غالب جهانی تشکیل گردد. مقوله ای که پیشتر مک لوهان از آن به عنوان دهکده جهانی یاد کرده است.

بنابراین یکی از شاخص های عمده فرایند جهانی شدن، از بین بردن خرده فرهنگ ها است و شکل گیری یک فرهنگ جهانی که ماهیت آن مبتنی بر فرهنگ مسلط آمریکایی است. می بینید که این مقوله از چه اهمیتی برخوردار است وچطور زیرکانه و با سیاست طوری برنامه ریزی شده است که جشن ها و آداب ورسوم بیگانه، نشانه و نمادی برای روشنفکری و مدرنیت محسوب گردد!

یکی از منتقدین از بین رفتن آداب و رسوم ملی و فراگیر شدن یک فرهنگ غالب جهانی، میشل فوکو است. فوکو معتقد است جهانی شدن با تمسک به "حال" و انقطاع از "گذشته" نوعی بیگانگی از گذشته را در افراد ایجاد می کند که به کاهش مشروعیت "حال" دامن خواهد زد، زیرا بشر وارد دوره جدیدی می شود که استمرار گذشته نبوده و از آن منقطع شده است. در این عرصه جدید وتازه -که هیچ گونه پشتوانه تاریخی و گذشته ای ندارد - ناامنی اولین ومهمترین احساسی است که به انسان معاصر دست داده و او را دچار بیگانگی می سازد. حاصل این فراگرد درونی واز خود بیگانگی، نوعی بی هویتی و بحران هویت می باشد.

اگرچه فرایند جهانی شدن تحمیلی است وکشورها محکوم به پذیرش آن هستند اما موجب برانگیخته شدن و مقاومت ملت ها ی مستقلی خواهد شد که ارزش ها، روش ها، الگوهای فرهنگی و هویتی خود را قبول دارند و خواهان حفظ و صیانت از آن ها می باشند.

گذشته ی تاریخی ایران، شاهد اهمیت خرده فرهنگ ها برای مردم ایران است؛ قلع وقمع مکرر اقوام مختلف ونابودی فرهنگی آنها در ایران، زیاد نپائیده است.

گذشته ی تاریخی ایران، شاهد اهمیت خرده فرهنگ ها برای مردم ایران است؛ قلع وقمع مکرر اقوام مختلف ونابودی فرهنگی آنها در ایران، زیاد نپائیده است.

برای مردمِ یک کشور ممکن است تنها منطقه جغرافیایی و جمعیت کشورش منابع هویتی محسوب گردد، اما برای کشوری همچون ایران با قدمتی چند هزار ساله وتمدنی کهن، فرهنگ، مذهب، آداب و رسوم، جشن ها و آئین های محلی، تاریخ، زبان و ... منابع هویت ساز محسوب می گردد. اگر منابع هویت ساز چنین ملتی کمرنگ گردد، ممکن است به فاصله گرفتن آنان از خویشتن واقعی و دستیابی به یک "هویت کاذب" گردد.

پرداختن به آداب ورسوم ایرانی، به مثابه تلاش در جهت حفظ یکی از منابع هویت ساز است.

هر گاه ایرانیان در برابر فرهنگ های دیگر منابع هویت ساز خود، از قبیل ایرانیت و موارد مشتق شده از آن -از قبیل جشن های باستانی شان- را معرفی می کنند، در راستای این منظور است که تصویری از خویشتن به خود و دنیا ارائه داده، روح جمعی و همبستگی شان را تقویت کنند.

امروزه هر کشوری می کوشد تا در کورترین نقاط تاریخ تمدن جهان، جائی برای تاریخ، فرهنگ، آداب ورسوم کشور خود پیدا نماید. چون هر ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، رفته رفته خود نیز فراموش می گردد. دیگر از مردم سومر، بابل، آشور، کلده، عیلام و تمدن های کهن اثری نمانده است. چرا که مردم آن ملت ها در طی تاریخ در دیگر اقوام وارد شدند و گذشته و هویت خود را به فراموشی سپردند...

تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های بی شماری است. این سرزمین بارها مورد تاراج و تهاجم کشورها وفرهنگ های دیگر قرار گرفته است. با وجود این ایرانیان هرگز مغلوب دشمن نشدند و به وسیله فرهنگ و اخلاق خود، به جای این که دنباله روی کشور غاصب گردند، آنان را مجذوب فرهنگ و نوع جهان بینی خویش کردند. این تاثیر چنان بود که بعدها فیلسوفان بزرگ یونان مانند سقراط، بقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورس از آن پیروی کردند و پس از آن به گونه اندیشه نوافلاطونی و مثل افلاطونی هویدا گردید، همان عرفان واشراقی که بعدها توسط دانشمندان، فلاسفه، عرفا، ادیبان ایرانی همچون سهروردی، رازی، خیام، مولانا و... زنده وبالنده گردید.

بیایید ما هم با چشمانی باز و کنشی هدفمند میراث نیاکانمان را پاس بداریم و مدیون آیندگان نشویم.

بر گرفته از آتشکده

No comments: